کد مطلب:230588
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:274
آغوش همیشه باز
- در غمگین ترین غروب تاریخ
و در انتهای دورترین نشانی روزگار
كهنه ترین بغض های هود را فروخورده ام
و به پا بوس درگاه بلندت آمده ام
چونان همیشه، تنها با بضاعت اشك و آه.
- با پایی خسته به آستان تو قدم گذاشته ام
كه رهنورد بی انتهاترین جاده ها
كه درد آشنای سنگلاخ ترین بن بست ها
كه فرسوده ی دردناك ترین تاول هاست.
- دستی درمانده را به سوی تو دراز كرده ام
كه افسرده ی بی فایده ترین جستجوها
كه زخمی اشتباه ترین دوستی ها
كه گمشده ی خطاترین همراهی هاست.
- چشمی امیدوار را خیره به راه نگاهت نشانده ام
[ صفحه 14]
كه مسافر تاریك ترین شب ها
كه تماشاچی هرزه ترین مضحكه ها
كه عزادار سیاه ترین مصیبت هاست.
- گوشی منتظر را بر در پیغامت خوابانده ام
كه آشفته ی پر ازدحام ترین صداها
كه درمند خراشنده ترین زنجموره ها
كه رنج دیده ی ناموزون ترین نغمه هاست.
- زبانی ناتوان را به پرسش و خواهش تو گماشته ام
كه خسته ی خاكی ترین التماس ها
كه آزرده ی سست ترین بافته ها
كه عفونت زده ی دروغ ترین بدگویی هاست.
- ای ریشه دارترین درخت مهر !
خنكای سایه سارهای نگاهت را
از جان كویری و تشنه ام دریغ مكن.
- ای زود جوش ترین چشمه ی لطف و صفا
اندوه مرا
از زلال بی دریغ لبخندت محروم مساز.
- ای نزدیك ترین آسمان آشنایی
[ صفحه 15]
بال های خسته ی مرا
در سخاوت بی پایان خود رها كن
- ای پاسخ پرسش های بی جواب
ای آرامش التهاب های بی سرانجام
ای ضامن گریختن های مضطرب
باز هم آهوی همیشه ی تو از صیاد گریخته است
ای آغوش همیشه باز ...
[ صفحه 16]